به گزارش افکارنیوز، چه کنیم که موفق تر شویم؟ چطور می توانیم در تمامی عرصه های زندگی، چه حرفه ای و چه شخصی، پیشرفت کنیم؟ در طول دهه های متوالی مقاله ها و مطالب زیادی از ادبیات درباره این موضوع نوشته شده است، اما در اینجا من 5 نکته ای را ارائه می کنم که به گمانم اساسی هستند...
1 - فعال باشید
ویکتور فرانکل می گوید بین محرک و پاسخ خلاء وجود دارد و در حدفاصل این خلاء، تمامی آزادی ما نهفته است. با اینکه وی از محرومیت های شدید در اردوگاه های کار اجباری نازی رنج می برد، اما به این باور رسید که خود مسوول اندیشه ها و اعمال خود است و فقط برخی واکنش های شرطی نیست.
همانند فرانکل، ما نیز باید تلاش کنیم با همنوا کردن تمامی تجارب زندگی، سرنوشت خود را بیافرینیم. هر چیزی از ذهن ما آغاز و به بیرون ساطع می شود بنابراین هر آنچه در اطراف ما رخ می دهد بازتابی از دنیای درون خود ماست. اینکه ما به این دنیای درون اجازه دهیم سرکش شود، اینکه بگذاریم علف های هرز رشد کنند و همه جا را بگیرند یا اینکه بوستان سرسبز و دلپذیری را پرورش دهیم، همه انتخاب خود ماست؛ این معنی واقعی فعال بودن است.
2 - مسوولیت پذیر باشید
از آنجا که ما این قدرت را داریم که تجربه ها را انتخاب کنیم، نیاز داریم مسوولیت این انتخاب را هم پذیرا باشیم. شاید هر چیزی که در سر راه ما قرار می گیرد نتیجه مستقیم افکار ما نباشد (هر چند برخی ممکن است بگویند باشد) اما هر آنچه ما به زندگی مان جذب می کنیم، تا حد زیادی، بازتابی از نحوه اندیشیدن ماست. اکثر اینها در سطح ناخودآگاه رخ می دهند اما همین ناخودآگاه از ذهن اندیشمند ما خط می گیرد بنابراین تغییر در نحوه اندیشیدن، دنیای ما را متحول خواهد کرد و ما در برابر آن مسوول هستیم.
رفتار ما نتیجه طبیعی تصاویر ذهنی ماست بنابراین مسوول رفتارمان نیز هستیم، همچنین در برابر رفتاری که در دیگران تحمل می کنیم. اگر بگذاریم دیگران روی اعصاب ما راه بروند، آن وقت باید خودمان را سرزنش کنیم.
3 - رهبر خوبی باشید
هیچ گاه در هیچ یک از عرصه های زندگی اثربخش نخواهیم بود مگر اینکه مهارت های رهبری مطلوبی داشته باشیم. رهبری یک هنر است و هر یک از ما باید رویکردمان را نسبت به آن پیدا کنیم. اول از همه، باید بفهمیم چگونه خودمان را رهبری کنیم، یعنی اینکه یک قطب نما داشته باشیم، یک خط سیر که همه کارهای ما را راهنمایی کند. این قطب نما، معمولا به شکل یک بیانیه ماموریت شخصی است، سندی که بیان کننده جزییات ارزش هایی است که ما با آنها زندگی می کنیم.
همانطور که دیگران را رهبری می کنیم، حال به عنوان والدین، مدیران، در خانواده و سازمانی که ما خود بخشی از آن هستیم، نیاز داریم پیش از هر کاری و مهم تر از هر چیزی با مثال رهبری کنیم تا روشن کنیم ارزش های ما چه هستند و اینکه ما با آنها زندگی می کنیم. هرگونه عدم انسجامی در ارزش های ادعا شده و رفتار ما شناسایی و قضاوت می شود و باعث از بین رفتن اثربخشی ما خواهد شد. خوددرگیری های فردی و استانداردهای دوگانه میخی خواهند بود بر تابوت توانایی ما برای رهبری.
یک رهبر خوب، ماهرانه و به آرامی رهبری خواهد کرد، پشت همه، بدون سروصدا و هیاهو. در کلام تائو ته شینگ:
سرباز خوب ترس را القا نخواهد کرد.
جنگجوی خوب نمایانگر تجاوز نخواهد بود.
اشغالگر خوب خود را درگیر نبرد نخواهد کرد.
رهبر خوب تمرین قدرت نخواهد کرد.
این همان ارزش بی اهمیتی است.
این راه دستیابی به همکاری دیگران است.
این راه ساختن همان هارمونی است که در طبیعت هست.
4 - اجازه ندهید ترس شما را بازدارد.
من عاشق تمامی فیلم های اِم.نایت شیامالان هستم. فیلم مورد علاقه من نیز «روستا» است. این فیلم راجع به روبرو شدن با ترسی است که مدام بر ما چیره می شود و رسیدن به این واقعیت که هر زمان که ما با آنها رودررو می شویم، ناپدید می شوند. هیچ چیزی آن نیست که به نظر می رسد. زمانی شنیدم (هر چند به یاد ندارم که کجا) که بیشترین فرمانی که در کتاب مقدس آمده است این است: «هراس به خود راه ندهید.»
در هر برهه ای از زندگی که باشیم، ترس وجود خواهد داشت. هر زمانی که کار تازه ای انجام می دهیم، ترس وجود دارد. هر زمانی که خود را به بالاتر می کشیم یا حلقه راحتی خود را بیشتر می کنیم، ترس وجود دارد. این طبیعت زندگی است. زندگی همواره در حرکت است چه ما به جلو حرکت کنیم، رشد کنیم، به عقب برگردیم یا بمیریم. ما انتخابی داریم؛ یا رشد کنیم یا بمیریم. رشد و ترس دست به دست هم پیش می روند. بخشی از یک بسته هستند و اگر همه نتوانیم این بسته را به آغوش بکشیم، از دست خواهیم رفت.
از شکست نهراسید، شکست ناگزیر و ضروری است. به زندگی همه افراد موفق بنگرید تا زمزمه شکست را ببینید. این شکست اساس پیروزی است، به شرطی که از آن یاد بگیریم.
دیگران را نیز نترسانید. آنها هم مانند شما زیبا و آسیب پذیرند. تنها گاهی اوقات برای مراقبت از خود از راه های مختلف تلاش می کنند. هر کسی تمام تلاش خود را می کند، پس با دیگران با وقار برخورد کنید و از آنها نهراسید. هرگاه با ترس هایتان روبرو شدید، چون دود ناپدید خواهند شد.
5 - هیچ گاه از آموختن دست نکشید
من به این نتیجه رسیده ام یادگیری فعالیتی اساسی در یک زندگی موفق و هدفمند است. اگر در یادگیری شکست بخوریم، در رشد کردن هم موفق نخواهیم بود و این مساوی با مرگ است. زندگی فرصت های بیکرانی برای یادگیری در اختیار ما قرار می دهد و هر چقدر شرایط سخت تر باشد، احتمال بیشتری وجود خواهد داشت که یاد بگیریم.
از دیگران هم می توانیم یاد بگیریم، به ویژه افراد پرتلاش و مبارز. آنها همانند فرشتگانی از آسمان هستند که به ما در مورد خویشتنمان می آموزند. همچنین می توانیم از اتفاقات اطراف خود نیز درس بگیریم و بیشتر از همه، با تماشای خود، با دیدن اینکه چگونه واکنش نشان می دهیم و چه انگیزه ای ما را به حرکت وامی دارد، یاد خواهیم گرفت.
اگر این 5 عمل، به عادت تبدیل شوند، منجر به موفقیت در تمام عرصه های زندگی خواهند شد. مسلما اینها نسخه ای آنی نخواهند بود اما اساسی خواهند شد برای یک زندگی مفید
درآمد، مخارج، هزینه های خانه و کنترل آن می تواند برای هر زوج جوانی به یک کابوس تبدیل شود و زندگی را برایشان سخت کند. در این مرحله نقش خانم خانه بسیار مهم است. خانم های محترم در اوایل زندگی مشترک با مشکلات زیادی دست و پنجه نرم می کنند و مسئله «پول» یکی از مهمترین دغدغه هایی است که همیشه بانوی ایرانی دارد، اما با مدیریت مخارج خانه می شود با نگرانی کمتری به زیبایی های زندگی توجه کرد، گرچه این روزها می دانیم که هزینه های زندگی به چه شکل سر به فلک کشیده است از این رو می خواهیم روش هایی برای مدیریت هزینه های زندگی مشترک را به طور ویژه برای خانم ها توضیح بدهیم. امیدواریم با به کار بستن این روش ها بتوانید خانه و خانواده خود را کنترل کنید.
1. هزینه ها را پیش بینی کنید!
در روزهای شروع زندگی مشترک باید بدانید که خریدهای ضروری خانه تان چه چیزهایی هستند، لیستی از آنها تهیه کنید و مبلغ احتمالی آن را تخمین بزنید. هر بخش از خانه، خریدهای خاص خود را دارد که این روزها عمده ترین مخارج، خریدهای لازم برای آشپزخانه است. می توانید خریدهای روزانه را از خریدهای ماهانه و قبض هایی که دو ماه یک بار باید پرداخت شود، جدا کنید. برای درست خرج کردن مبلغی که در نظر گرفته اید، به این نمونه توجه کنید؛ شما 50 هزار تومان برای خرید مواد غذایی پروتئینی در نظر می گیرید، شما و همسرتان ممکن است به خوردن ماهی بیشتر از گوشت و مرغ علاقه داشته باشید، بنابراین مبلغ بیشتری برای خرید ماهی اختصاص می دهید، تا بتوانید مخارج خانه را با بودجه بندی تان هماهنگ کنید.
2. پول تان را از دسترس خارج کنید!
درآمد همسرتان و یا خود شما ممکن است کم نباشد اما همیشه به آخر ماه که می رسد کم می آورید، این مسئله یک دلیل اصلی دارد شما بیشتر از درآمدتان خرج می کنید. برای اینکه بتوانید جلوی این کار را بگیرید درست روزی که حقوق همسرتان یا شما را به حساب تان می ریزند، مبلغی از آن را به حسابی جداگانه انتقال دهید تا فعلاً دست نخورده باقی بماند و در صورت نیاز به آن حساب مراجعه کنید. بهتر است به اندازه هزینه هایی که برای خرج خانه پیش بینی کرده اید در حساب اصلی تان نگه دارید و بقیه را تا جایی که امکان دارد به حساب نیاورید!
3. با جعبه راز، پس انداز کنید!
در شرایط مالی سخت، پس انداز کردن بسیار مشکل به نظر می رسد، اما اگر بتوانید این کار سخت را در روزهای راحتی انجام بدهید در موارد خاصی که نیاز پیدا می کنید لحظات بهتری خواهید داشت. از خرده پول هایتان آغاز کنید، به سراغ کیف پول تان بروید و یک اسکناس متوسط دو یا پنج هزار تومانی بردارید و در یک جعبه کوچک یا حتی قوری تزئینی درون ویترین قرار بدهید. سعی کنید هر روز این کار را تکرار کنید، خواهید دید که در آخر ماه پس انداز قابل توجهی دارید. البته باید با وسوسه های برداشتن پول از این پس انداز به طور جدی مقابله کنید تا در انجام این کار سخت موفق شوید، وقتی عادت کنید کار ساده تر می شود.
4. خواسته هایتان را با همسرتان هماهنگ کنید!
می خواهید مراسم عروسی تان را در بهترین تالار شهر بگیرید؟ کمتر از لیموزین را به عنوان ماشین عروس نمی پسندید؟ لباس عروس تان باید ده متر حریر ابریشم داشته باشد؟ در الهیه یک خانه 120 متری برای سکونت می خواهید؟ مهمانی های پس از ازدواج تان هم باید بیشتر از یک میلیون تومان خرج بردارد؟ بعد هم توقع دارید خانه تان رنگی آرام بگیرد؟
خیر خانم محترم! همسر بیچاره شما با درآمد دو میلیونی هم از پس خواسته هایتان بر نمی آید، پس اگر به مرد زندگی و زندگی خانوادگی تان علاقه دارید کاری نکنید به خاطر قرض های یک مهمانی سه ساعته یا خرید جواهرات سی میلیونی، همسرتان سه شیفت کار کند، سعی کنید در حد دارایی اش از او توقع داشته باشید تا زندگی تان را به خوشی آغاز کنید و به خوبی ادامه بدهید.
5. به ویژگی های یک خرید خوب، دقت کنید!
برای خرید کردن به چه چیز کالا توجه می کنید؟ قیمت؟ کیفیت؟ و یا برند آن؟ بهتر است برای صرفه جویی در هزینه ها به همه چیز توجه کنید. کالایی که قیمت کمتری دارد شاید در زمان کوتاه تری از کار بیفتد و مجبور باشید دوباره وقت و هزینه زیادی برای تعمیر آن صرف کنید یا حتی دوباره مجبور به خرید یکی دیگر شوید. می توانید به کالاهایی که قیمت نسبتاً بیشتر اما کیفیت بالاتری دارند هم توجه کنید تا پول تان از بین نرود. برای خریدهای جزئی هم می توانید به حراجی ها توجه کنید، برخی برندهای بسیار خوب جشنواره فصلی دارند، یا در روزهایی خاص تخفیف ویژه می دهند، در این شرایط شما با هزینه کمتری می توانید خرید بهتری داشته باشید
یک درخت بسیار بسیار بلند نارگیل بود و 4 حیوان زیر :
یک شیر
یک میمون
یک زرافه
یک سنجاب
to get a banana off the tree.
آنها تصمیم گرفتند که مسابف بدهند تا ببینند که کدامیک برای
برداشتن یک موز از درخت از همه سریعتر است
فکر میکنی کدامیک برنده می شود؟
جواب سوال بازگو کننده شخصیت توست
پس بادقت فکر کن
جواب را در زیر ببینید
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
:اگر جوابت
شیر است = خسته و کسل هستی
Chimpanzee = you"re dense.
میمون = خنگ هستی
Giraffe = you"re a complete moron.
زرافه = کاملا احمق هستی
Squirrel = you"re hopeless.
سنجاب = ناامید هستی
Why?!
چرا ؟!
For This Reason :
برای اینکه :
درخت نارگیل که موز ندارد !!!!!
مشخصه که تحت فشارید و زیاد کار کردید ...
باید یه مدتی کار نکنید و خستگی در کنید ...
مجله تندرستی: تصویر اعتیاد و فرد معتاد برای نوجوانان یکی دو دهه قبل کسی نبود جز «آقا تقی». او تابلوی کامل یک فرد معتاد بود چون به قول معروف از لباس پوشیدن تا حرف زدنش کاملا تابلو بود؛ معتادی کلاسیک با تمام مختصات یک فرد معتاد! سال ها بعد این تابلو تغییر کرد. همان نوجوانان که حالا به سن جوانی رسیده بودند، شکل جدیدی از اعتیاد را در مجموعه های تلویزیونی مانند«خط قرمز» دیدند؛ مصرف و اعتیاد به قرصه های روانگردان یا اکتسازی. اینها همگی نمونه های تابلوی اعتیاد هستند. اما اگر بدانید جویدن یخ هم نوعی اعتیاد است، چه حسی خواهید داشت؟ به این ترتیب ممکن است همه ما به شکلی جزو دار و دسته آقا تقی و دوستان بوده و از آن بی خبریم.
اگر بخواهید اعتیار را در یک جمله تعریف کنید، چه می گویید؟ فردی آویزان، بی حال، بی اعصاب و بددهنی که دیگر به آخ رخط رسیده و دیگر نمی تواند از پس خودش هم بربیاید؟ اعتیاد تعریف علمی دارد. از نظر علمی به فردی معتاد می گویندکه کنترلی روی کاری که انجام می دهد، حرفی که می زند یا چیزی که مصرف کرده یا می خورد، ندارد.
اعتیاد این شخص به هر کار یا چیزی که باشد، پس از مدتی غیرقابل کنترل شده، به مرحله حاد رسیده و سلامت جسمی یا روانی یا هر دوی آنها را در معرض خطر قرار می دهد. ریشه دو کلمه اعتیادت و عادت یکی است اما مرز باریکی بین عادت و اعتیاد وجود دارد. بنابراین شما ممکن است به کاری، رفتاری یا حتی خوردن خوراکی خاص عادت داشته باشید اما به آن معتاد نباشید.
* عادت: کار یا رفتاری که فرد خودش انجام آن را انتخاب کرده و پس از انجام آن، به اختیار خودش آن را به راحتی کنار می گذارد و هیچ نیاز جسمی یا روانی او را مجبور به انجام دوباره آن نمی کند.
* اعتیاد: یک عامل روانی یا جسمی فرد را مجبور به انجام کار یا رفتاری می کند. بنابراین فرد معتاد اختیاری برای آغاز یا اتمام یک کار ندارد. به این دلیل که از نظر جسمی یا روانی درگیر ماجرا شده و به آن وابسته است.
1- اعتیاد به بازی های رایانه ای
یادتان هست وقتی آثاری به عنوان اولین تکنولوژی روز وارد دنیای بازی های کودکانه شد؛ هر روز چند ساعت پای آن می نشستید؟ یادتان هست چندتا دسته کنترل آتاری را شکستید؟ حواستان بود با هر بار بازی «هواپیما» چند بار بالا و پایین می پریدید؟ علاقه به بازی با بازی های جدید رایانه ای به دلیل نو بودن آنها اعتیاد محسوب نمی شود اما بعضی از شور به درش می کنندو بیش از 70 درصد ساعت های یک شبانه روز را سرگرم بازی با بازی های رایانه ای هستند. در این شرایط فرد به این رفتار معتاد سات.
آسیب ها: آسیب به بینایی، افزایش وزن و جدا شدن از دنیای واقعی و پیوستن به زندگی مجازی. در صورتی که افراد با بازی های خشن رایانه ای بازی کنند، خطر تکرار آن رفتارها دور از انتظار نیست. این افراد ممکن است به خود یا همسالانشان آسیب بزنند.
2- اعتیاد به خوردن خاک
شاید شنیده باشید بعضی از زنان باردار ویار خوردن مُهر دارند. این مشکل ممکن است به شکل اعتیاد به خوردن خاک رس در حالت عادی و افرادی که باردار نیستند هم بروز کند. این افراد معتاد به خوردن خاک هستند. بعضی افراد هم معتاد به خوردن شن، گِل و لجن، زغال و بتن هستند. به همین دلیل نام دیگر این نوع اعتیاد، اعتیاد کثیف یا آلوده است.
آسیب ها: این نوع اعتیاد اول از همه نشانگر کمبود آهن در بدن است. این افراد دچار کم خونی شدید هستند. بیشتر آنها اگر زود درمان نشوند، به دلیل خوردن این خوراکی های نامناسب می میرند زیرا این مواد غیرقابل هضم هستند.
3- اعتیاد به جراحی های زیبایی
تقریبا جایی از بدنشان نمانده تا بخواهند جراحی کنند. این افراد دچار اعتیاد به جراحی زیبایی و تزئین کردن سر و صورتشان هستند.
آسیب ها: هیچ وقت از ظاهرشان راضی نیستند؛ حتی وقتی دوران نقاهت عمل قبلی را می گذرانند به فکر جراحی بعدی هستند. آنها هزینه های گزافی را به خود تحمیل می کنند و وقتی از نظر مالی فقیر شدند برای جراحی های بعدی سراغ پزشکان نه چندان ماهر رفته و اثرات جبران ناپذیری روی بدنشان به جا می گذارند.
4- اعتیاد به جویدن یخ
اگر روزی در جایی صدایی شبیه به جویدن ته دیگ به گوشتان خورد، احتمالا کسی آن اطراف در حال جویدن یخ است! این دوستان مثل آب خوردن یخ می جوند چون به آن اعتیاد دارند. جویدن یخ یکی دیگر از اعتیادهای نادر است. این اعتیاد زمانی برای این افراد دردسرساز می شود که بخواهند در جمع، به ویژه جمع های رسمی حاضر شوند.
آسیب ها: دندان ها اولین بخش هایی هستند که در اثر این اعتیاد آسیب می بینند. ابتلا به مشکلات گوارشی از معده درد تا ریفلاکس مری به معده از دیگر مشکلات این افراد است. افراد مبتلا به این نوع اعتیاد معمولا در روابط زناشویی شان دچار مشکل بوده و بیشتر اوقات دچار کم خونی هستند.
5- اعتیاد به تلویزیون
چشمان این افراد را به تلویزیون کوک زده اند! اصلا با صدای تلویزیون از خواب بیدار می شوند و حتی وقتی برفک تلویزیون را می بینند باز هم دست بردار نیستند و سراغ کانال گردی می روند! این افراد معتاد به تلویزیون دو دسته اند؛ بعضی از آنها از مستند پیوند شست پای موش تا اخبار ساعت 12 تلویزیون را به دقت تماشا می کنند ولی گروه دوم اصلا برنامه ها را تماشا نمی کنند و همین که تلویزیون روشن است، دلشان خوش است!
آسیب ها: خواب این افراد مختل می شود و بیشتر اوقات از این موضوع شکایت دارند. ضعف بینایی، اضافه وزن، استرس به دلیل دیدن بعضی برنامه ها از آسیب های اعتیاد به تلویزیون است. همچنین احساسی از خلإ پس از اتمام مجموعه های تلویزیونی طولانی در این افراد دیده می شود.
6- اعتیاد به دروغ گفتن
اینها همان هایی هستندکه یک روده راست توی شکمشان دارند! همین که دهان شان را باز می کنند، مطمئن هستید که از صددرصد حرف هایشان، 99.5 درصدش دروغ است. این افراد معتاد به دروغ گفتن هستند. نکته مهم اینکه این افراد از دروغ هیچ هدفی را دنبال نکرده و قصد رسیدن به مقام، پول و ... ندارند. دروغ می گویند چون به آن معتادند. از نظر علم روانپزشکی، دروغگوها به سه گروه تقسیم می شوند؛ دروغگویی مزمن یا غلو شده، دروغگویی بیمارگونه و دروغگویی وسواسی - اجباری.
جیم کری دو بار نقش کسی را ایفا کرده که اعتیاد دارد. یک بار در فیلم «دروغگو، دروغگو» که به دروغ گفتن معتاد بود و یک بار هم در «مرد بله گو» که چون نمی توانست نه بگوید به خرید کردن معتاد شد.
آسیب ها: طبیعی است که این افراد بعد از مدتی احساس سرخوردگی می کنند چون اطرافیان با آگاهی از مشکل آنها دیگر به حرف آنها گوش نداده یا بعد از مدتی مشت آنها را باز می کنند. معمولا اگر خیلی حرفه ای دروغ نگویند. خودشان سوتی می دهندو مشت شان را بازی می کنند. اینجاست که خیس عرق شده و صحنه را با خجالت ترک می کنند.
7- اعتیاد به گوش کردن موسیقی
گوش بعضی ها انگار به هدفون میخ شده است یا احتمالا دست شان روی سوزن هدفونگیر کرده که بی وقفه رادیو با موسیقی گوش می کنند. این افراد به هر حالی که باشند، هدفون از توی گوش شان بیرون نمی آید. لازم به توضیح نیست که آنها معتاد به گوش کردن هستند. بیشتر این افراد عادت دارند با صدای بلند بشوند.
آسیب ها: کاهش حساسیت شنوایی، کاهش تدریجی قدرت شنوایی و ناشنوایی زودتر از سن طبیعی از نخستین مشکلات این افراد است. بعضی از این افراد به دلیل همذات پنداری که با بعضی موسیقی ها می کنند، دچار شکلی از قطع ارتباط با واقعیت و دنیای بیرونی می شوند.
8- اعتیاد به کتاب خواندن
کرم کتاب! در اینکه کتاب خواندن رفتار با فرهنگی است، شک نداریم اما بعضی برای کتاب خواندن وقت و مکان نمی شناسند. این افراد معتاد به مطالعه هستند. این افراد چیزی بیش از نیمی از روز را به مطالعه اختصاص می دهند. منظور از این مطالعه، خواندن انواع کتاب ها، مجلات و روزنامه هاست.
آسیب ها: آسیب به بینایی و کم خوابی. اضطراب برای تمام کردن کتاب. مجله یا روزنامه ای که در حال مطالعه آن بوده و شروع کردن کتاب دیگر از دیگر آسیب های وارد شده به این افراد است. آسیب به روند عادی و عدم رسیدگی به امور شغلی.
9- اعتیاد به پرندگان و حیوانات خانگی
درست مثل افرادی که گونی گونی برنج انبار می کنند، بعضی ها محتکر پرندگان و حیوانات خانگی هستند. این افراد اعتیاد به نگهداری از حیوانات دارند. آنها پرندگان و حیوانات خانگی را در خانه خودشان نگهداری می کنند. بنابراین وقتی وارد خانه شان می شوید، دست کمی از مغازه پرنده فروشی ندارند. گاهی جمعیت این پرندگان آنقدر زیاد است که بهتر است اهل خانه وارد قفس شوند و پرندگان در فضای خانه پر بزنند!
آسیب ها: انتقال بیماری های مشترک بین حیوانات و انسان مهمترین آسیبی است که معمولا معتادان به پرندگان و حیوانات خانگی را تهدید می کند. [بیشتر اوقات شرایط نگهداری پرندگان مناسب نیست و همین باعث مرگ آنها می شود.]
10- اعتیاد به اینترنت
اصلا لپ تاپ را خاموش نمی کنند. اگر هم در طول 24 ساعت بخواهند از جایشان بلند شوند تا زخم بیشتر نگیرند، لپ تاپ در حالت آماده باش می ماند تا مبادا یک لحظه از اینترنت دور باشند. این افراد به اینترنت معتادند. آنها برای خرید یک عدد نان باگت ناقابل تا خرید مبلمان یا احوالپرسی از دوست و آشنا، به لپ تاپ وصل شده اند. اگر روزی اینترنت را از آنها بگیرند، فاتحه شان درجا خوانده است.
آسیب ها: حضور در دنیای مجازی، زندگی فردی، اجتماعی و تحصیلی تا خواب این افراد را هم تحت تاثیر قرار می دهد. آنها با مشکلات فیزیکی مانند اضافه وززن، بیماری قلبی، تحلیل ماهیچه ها و استرس دوره ای درگیر هستند و در طول روز بی هدف در اینترنت می چرخند!
11- اعتیاد به خرید کردن
اصلا مهم نیست حقوق گرفته اند یا نه؟ اصلا مهم نیست شپش در جیب شان معلق می زند یا اینکه پول خرد جیب شان تراول است؛ فقط مهم خرید و خریدن و خریدن است. اصلا هم فرقی نمی کند چه می خرند؛ کفش، کیف یا یک قاب خالی از دست فروشی که نزدیک محل کارشان بساط کرده است. این افراد معتاد به خرید هستند و با این کار خودشان را آرام می کنند.
آسیب ها: معمولا این افراد هشت شان گرو نه شان است و کمدشان پر از خریدهایی است که اصلا نیازی به آنها ندارند یا به دردبخور نیستند.